به قلم لئو بابائوتا – در دنیای زندگی میکنیم که همهچیز همهروزه در آن در حال تغییر شکل است. چشماندازها همواره در حال عوض شدن هستند و بلاتکلیفی بخش جداییناپذیر زندگیمان شده است و از این رو تلاش میکنیم کنترل اوضاع را به دست بگیریم. تسلیم شدن در زندگی چه فوایدی دارد؟
انواع لیستها، سیستمها، برنامههای روتین، محیط و غذای آرامشبخش و انواع طرحها را برای خود فراهم میکنیم و میسازیم. تمام هویت خود را حول و حوش این فاکتورهای کنترل و عوامل راحتی بنا میکنیم. سعی میکنیم چشماندازهای همواره متغیر و غیرقابل کنترل اطرافمان را در اختیار بگیریم.
و خب، جواب نمیدهد. نمیتوانید به طور کامل افسار همهچیز را در اختیار بگیرید. از این رو، استرس میگیریم، کارها را به عقب میاندازیم، رنج میکشیم، افسرده و ناامید و عصبانی میشویم، به هم میریزیم، غز میزنیم و اضطراب وجودمان را فرا میگیرد.
در این اوصاف دیوانگی، میخواهم توصیه خندهداری در تمرین فوقالعاده تسلیم شدن (Awesome Practice of Surrendering) بکنم. به چه معنا است؟ به معنای رها کردن بخشی از غرایز و سیستمهای کنترلیمان است. به معنای دست کشیدن از تلاش برای مهار دنیا دقیقا به شکلی که میخواهیم است. به معنای دست کشیدن از اجتناب از همه چیزهای مورد نفرتمان است. به جای این، ریلکس و پذیرا میشویم و حتی در مقابل جریان غیرقابل و نامشخص دنیا، تسلیم میشویم.
تسلیم به معنای آرام گرفتن در جریان در حرکت رخدادهای دنیا است. از تلاش برای کنترل همه چیز دست برمیداریم و دوستانه به روی همه زیباییها و شگفتیهای دنیا لبخند میزنیم.
تسلیم در مقایسه با استراتژیهای کنترلگرانه
تسلیم شدن از نظر خیلیها، بزدلانه یا شاید ترسناک است. این در واقع برعکس چیزی است که همواره تلاش میکنیم انجام دهیم. همیشه میخواهیم کنترل اوضاع را در اختیار داشته باشیم، چون بلاتکلیفی را اصلا دوست نداریم. اصلا!
دوست داریم روز خود را کنترل کنیم تا به روتین، لیست کارها، برنامهها و سیستمهای شخصی خود برسیم. برای کار خود سیستمهای مختلفی درست میکنیم، با تکیه بر انواع نرمشها و رژیمهای غذایی، میخواهیم سلامتی خود را کنترل کنیم، سعی میکنیم روابط، آینده و امور مالی خود را هم در کنترل کامل داشته باشیم.
و البته هیچ ایرادی در این نوع نگرش و رفتار نیست مگر اینکه، تلاش برای کنترل المانهای غیرقابل کنترل، امری باطل است. شبیه ساختن ساختمانی از آب است. تلاش میکنید و تلاش میکنید، ولی سازه مدنظرتان هیچ مصالح محکمی در خود ندارد.
از این رو، کنترل با وجود صد درصد قابل درک بودن، یک استراتژی نه چندان موثر است. چه تاثیری دارد؟ تلاش همیشگی برای کنترل اوضاع، به این نتایج منتهی میشود:
نتایج کنترل!
- استرس و اضطراب در مورد داشتن کنترل
- با ترس پیش رفتن
- عدم رضایت از اوضاع کنونی (چون کنترلی روی آن نداریم)
- به دست آوردن میزانی از کنترل روی اوضاع، ولی همچنان بدون احساس کنترل کامل؛ از این رو به تلاش بیشتر و بیشتر ادامه میدهید که منجر به اضطراب و نارضایتی همیشگی میشود
- برخورد تند با سایرین موقع دخالتشان در پروسه اعمال کنترل شما
- صرف همیشگی زمان، هزینه، انرژی و دیگر منابع با ارزش برای بدست آوردن کنترل
- احساس بلاتکلیفی، افسردگی، نارضایتی نسبت به خود و دنیا موقع عدم به دست آوردن کنترل (که اجتناب ناپذیر هم هست)
اصلا نمیخواهم بگویم ما هیچ وقت نمیتوانیم کنترل اوضاع را در دست بگیریم. راههای مفیدی برای رسیدن به کنترل وجود دارد، ولی معمولا بهتر است تمرکز خود را از کنترل روی عشق، منتقل کنیم؛ به عنوان مثال، مراقبت و نگهداری مناسب از خودتان، میتواند رفتاری عاشقانه و نه یک رفتار کنترلگرانه در راه کنترل سلامتیتان است.
اگر به جای تلاش برای به دست آوردن کنترل، تسلیم شوید، چطور خواهد بود؟ شبیه زندگی همیشگی در لحظه، حس همه اطراف در لحظه، کنجکاوی در خصوص محیط و شرایط زندگی و پذیرش شرایط به همان شکل خودشان خواهد بود. در واقع، تسلیم شدن میتواند اشکال بسیاری داشته باشد. بیایید ببینیم چرا همه آنها خوب هستند.
چرا تسلیم شدن به شکل خندهداری، فوق العاده است؟
خب، از تلاش برای به کنترل درآوردن اوضاع دست برمی داریم و آرام میگیریم. از سعی برای تغییر شرایط دست میکشیم و فقط سعی میکنیم در لحظه زندگی کنیم.
حسیات خود چه در تن و چه در خصوص اطراف را ملاحظه میکنیم. با همه اطرافیانمان، با حضور ذهن و قلب، معاشرت با کیفیت میکنیم. وقتی میخواهیم کاری انجام دهیم یا روی پروژهای تمرکز کنیم، با تمام وجود به آن میپردازیم. حتی ممکن است عاشق تک تک لحظات زندگی شویم.
تسلیم شدن به شکل همه موارد بالا و حتی بیشتر است. حضور کامل در لحظه، آگاهی از اتفاقات اطراف، کنجکاوی و قدردانی کامل برایتان میآورد. همچنین انرژی خیلی کمتری نسبت به نگرش قبلی از شما میگیرد.
چطور تسلیم شدن را تمرین کنیم؟
من طرفدار تسلیم شدن کامل در حوزههای مختلف زندگی نیستم. کاملا واضح است که چنین نگرشی منجر به مشکلات مالیف فاجعه در روابط و بحران کاری و سلامتی میشود. با این حال، قبل از اینکه بخواهیم افسار کامل اوضاع را به دست بگیریم، میتوانیم سعی در تسلیم شدن بکنیم، اوضاع را بپذیریم و ببینیم که کنترل زیاد هم لازم نداریم.
به عنوان مثال، من شاید حس کنم وضعیت سلامتیام از کنترل خارج شده و احساس اضطراب پیدا کنم. از این رو، شاید بخواهم برنامه رژیمی کاملی برای خود پیاده کرده و تصمیم به ورزش مرتب بگیرم تا کنترل به دستم برگردد. خب، اینها نیتهای بدی نیستند، ولی میدانیم چنین رویکردهایی که براساس ترس هستند، جواب نمیدهند. هیچ وقت قرار نیست احساس کنید کنترل کامل را در اختیار گرفتهاید.
از این، تمرین تسلیم شدن میکنم و ایجاد ترس در وجودم را احساس میکنم. کمی آرام میگیرم و میبینم که در حال رنج کشیدن هستم. میبینم که کمی عشق به خود خیلی به دردم میخورد. میبینم که به جای نارضایتی از بدنم، میتوانم آن را دوست داشته باشم. میتوانم نیت به عشق به بدنم بکنم و غذاهای سالم و مقوی برای خودم در نظر بگیرم و حتما برای تحرک بیشتر برنامه بریزم.
تسلیم شدن به معنای این نیست که هیچ کنترلی روی اوضاع ندارم. به معنای این است که اوضاع را آن طور که هست، میپذیرم و در کنار این، عشق را هم وارد معادله میکنم. نشات گرفتن از عشق به جای ترس، تغییر بسیار قابل توجهی است.
اگر بتوانیم به طور کامل دنیای اطراف را ببینیم و درک کنیم، میفهمیم که در چه جای خارقالعادهای زندگی میکنیم. تسلیم شدن از اولین قدمها برای ورود به چنین دنیایی است.