به قلم لئو بابائوتا – برای همه کسانی که تلاش می کنند کار معنادار انجام دهند، وصل ماندن به آن معنا می تواند چالشی قابل توجه باشد. به نظر می رسد حتی اگر بتوانید در تمام طول روز تمرکز خود را حفظ کنید، از دست دادن ارتباط با معناداری کارتان بسیار آسان پیش می آید. اینکه چرا انجام دادن این کار برایتان اهمیت دارد را می گویم.

در انجام امورات بی انتهای کسل کننده گیر می افتیم، همیشه صرفا درگیر اجرای وظایف می شویم و از یادمان می رسود که همین وظایف به معنای گذران معنادار زندگی برایمان به حساب می رود.

خب، چطور با این چالش مواجه شویم؟ به طور قابل انتظار، پاسخ «تمرین» است. بیایید نگاهی بیندازیم.

برای معناداری کار، یک چرای عمیق بپرسید

اگر فعلا این مرحله را انجام نداده اید، از آن عبور نکنید. باید دلیلی قانع کننده و عمیق برای انجام کارتان در مقایسه با جواب هایی همانند «برای درآوردن پول» یا  «چون در لیست کارهایم و اینباکس ایمیلم قرار دارد» یا  «دیگران انتظار دارند این کار را بکنم»، پیدا کنیم.

اگر دلیل عمیقی نداشته باشید، کار به صورت فعالیتی خسته کننده درمی آید. می توانیم سال ها انجامش دهیم، ولی به آن به عنوان راهی معنادار طی سال های زندگیمان نگاه نمی کنیم. به هیچ وجه احساس تاثیرگذاری نمی کنیم و انگیزه ای نخواهیم داشت.

خب، چرا کاری که انجام می دهید برایتان اهمیت دارد؟ چه چیزی آن را برایتان معنادار می کند؟

پاسخ های محتمل بسیاری وجود دارد و در ادامه برخی از آن ها را باهم مرور می کنیم:

  • چون به انسان هایی که برایتان مهم هستند، کمک می کنید
  • برای تغییری تاثیرگذار در دنیا فعالیت می کنید
  • برای حفاظت از چیزی که به آن اهمیت می دهید
  • برای کمک به آدم هایی که آسیب دیده یا در رنج هستند
  • فعالیتی عاشقانه برای خودتان یا اطرافیانتان است

براساس تجربه من، معنادارترین دلایل شامل خدمت به دیگران از روی عشق می شود، ولی گاهی اوقات، باید با عشق به خودمان شروع کنیم. این هم به طرز شگفت آوری معنادار است. پس چرایی خود را مشخص کنید و به آن وصل شوید.

برای ارتباط با معنا، آیین داشته باشید

به نظر می رسد صرفا اطلاع از چرایی انجام کاری کافی نیست، چون به محض شروع کار فراموشش می کنیم. از این رو، در نظر داشتن برخی امتیازات در طول روز وقتی به معنای کار خود وصل می شوید، ایده خوبی است. می توانید آیین خاصی تعریف کنید که این امر را یادتان بیندازید. برخی مثال های ساده را باهم مرور می کنیم:

  • مدیتیشنی 2 تا 5 دقیقه ای در صبح یا عصر که در آن، افرادی که برایتان مهم هستند را تصور می کنید. سعی کنید به قلب آن ها وصل شوید
  • تمرینی با حضور کامل ذهن و قلب در مت یوگا که در آن در خصوص سختی های افرادی که به آن ها کمک می کنید، فکر می کنید. کار خود را وقف آن ها می کنید
  • یک تصویر، مجسمه بودا، یک گلدان گل، شمع یا هر شیء که یادتان بیندازد باید مکث کنید و دقایقی در مورد ارتباط با معنای کارتان تمرین کنید
  • لحظه ای کوتاه برای مکث که در آن قبل از شروع به پاسخ دادن پیام ها (به عنوان مثال) به نیت های خود در خدمت به افرادی که برایتان مهم هستند، فکر کنید

شما دوست دارید برای ارتباط گرفتن با کارتان چه آیین هایی داشته باشید؟

برای وصل شدن به معنا تمرین کنید

آیین ها ساختاری در زندگی ما هستند تا کمکمان کنند به معنای کار خود متصل شویم، ولی اگر صرفا تمایل داشته باشیم به صورت مکانیکی اجرایشان کنیم، به دردی نخواهند خورد. باید واقعا تمرین به حس کردن معنا بکنیم.

خب، چطور باید این کار را بکنیم؟ برای من، حس آن در قلبم به حساب می رود. تمرین می کنم تعهد و عشقی که نسبت به عزیزانم دارم را حس کنم، سعی می کنیم سختی های همه آن ها را حس کنم، چالش هایشان را لمس کنم، رنج هایشان را درک کنم و ترس هایشان را زندگی کنم. در پایان هم برای همه‌شان آرزوی شادی و خوشبختی می کنم. به طور کلی، نوعی مدیتیشن عشق و مهربانی است که نسبت به افرادی که تلاش می کنم به آن ها خدمت کنم، ارسال می کنم.

سعی می کنم به خودم عشق داشته باشم. تلاش می کنم مهربانی را در قلبم تمرین کنم و به تمام کسانی که برایم مهم هستند، تعهد داشته باشم. در تمام قلبم این احساسات را پخش می کنم. بعد سعی می کنم ببینیم چه جریانی از این احساسات ناشی می شود. می تواند منجر به نوشتن یادداشتی مثل این شود یا ممکن است ویدیویی بسازیم یا پیامی در قالب ایمیل بفرستم.

تمرین می کنم حین نوشتن یا انجام وظایف مختلف، به آن احساسات دوباره وصل شوم. حتما ممکن است فراموش کنم و ارتباطم قطع شود و این اتفاق بارها و بارها رخ دهد. مشکلی ندارد. قرار نیست بی نقص باشیم. همه چیز مربوط به برگشت دوباره و دوباره به معنا است.

نتیجه گیری معناداری کار

به خاطر این است که همه کارهایی که انجام می دهم را بسیار بسیار معنادار می کند. چون باعث می شود معنا و عشق و محبت در تمام زندگی ام جاری شود و بتوانم آن را به دیگران هم منتقل کنم. زندگی پر از معنا هم همین طور است. هیچ چیز غیر از این برایتان آرزو نمی کنم، پس لطفا تمرین ها و آیین های روزانه ای که از آن ها صحبت کردم را جدی بگیرید تا همواره بتوانید به معنای کار خود وصل بمانید.

مطلب مرتبط: چطور در اوج بی حوصلگی، وظایفمان را انجام دهیم؟