مقدمه

تقلیل گرایی یا فروکاست گرایی (Reductionism) نظریه‌ای در روانشناسی است. که محوریت آن کاهش پیچیدگی پدیده‌ها و تبدیل آن به بنیادی‌ترین قسمت‌های یک پدیده است. هدف از تقلیل گرایی، ساده سازی وقایع و فرایندهای روانشناختی است که کوچکترین بخش هر پدیده را مطالعه می کنند.

این دو رویکرد کل گرایی و تقلیل گرایی غالباً در برابر یکدیگر قرار می گیرند. در مواردی که یک تقلیل گرا پیشنهاد می کند که بهترین راه برای فهمیدن یک چیز این است، که بفمهمید آن چیز از چه اجزایی تشکیل شده است. اما یک کل گرا می گوید که حاصل جمع فراورده بیشتر از جمع اجزای آن است.

تقلیل گرایی چیست؟

تقلیل گرایی رویکردی است که در بسیاری از رشته‌ها از جمله روانشناسی مورد استفاده قرار می گیرد. اعتقاد این موضوع بر این است که ما می توانیم با کمک آن تمام چیزها یا اشیاء که در جهان وجود دارد را به اجزاء کوچکتر به صورت مستقل تبدیل کنیم. به نحوی که هیچ ارتباطی با سایر اجزاء نداشته باشد.

اگر می خواهید درمورد چیزی بیشتر بدانید، رویکرد تقلیل گرایی پیشنهاد می کند که نگاهی به هر یک از اجزای تشکیل دهنده آن بیندازید. به عنوان مثال اگر می خواهید درباره یک اتومبیل بیشتر بدانید، به هر قسمت از موتور، بدنه و فضای داخلی و اجزای تشکیل دهنده ای آن نگاه کنید.

تقلیل گرایی در بسیاری از تحقیقات می تواند مفید واقع شود، همچنین در بعضی از موارد هم هیچ تاثیری ندارد.

در مثال اتومبیل، مشاهده تک تک اجزا آن می تواند در مورد موتور و قدرت وسیله به شما اطلاعاتی بدهد، اما شما از جزئیات دیگر اتومبیل از جمله راحتی فضای داخلی ماشین، راحتی سواری آن و یا چگونگی کیفیت اتومبیل اطلاعی نخواهید داشت. این اطلاعات، اطلاعات کلی درمورد ماشین است.

نحوه استفاده از تقلیل گرایی

دانشمندان با استفاده از دیدگاه تقلیل گرایی می گویند که بهترین راه برای درک رفتار انسان‌ها بررسی قسمت‌های مختلف سیستم مغز و بدن آن‌ها است. تقلیل گرایان با تحقیق بر جزء جزء بدن انسان‌‌ها درک می کنند که سیستم بدنی آن‌ها چگونه کار می کند.  تقلیل گرایان پیشنهاد می کنند که ما می توانیم براساس هر آنچه در مورد هر یک از عناصر موجود می دانیم، چگونگی عملکرد کلی آن متوجه شویم و به یک درک کلی از آن برسیم.

در روانشناسی، نقاط مختلفی وجود دارد که تقلیل گرایان در آن‌ تحقیق می کنند. در ابتدایی‌ترین سطح، فروکاست گرایی ممکن است بر روی نورون‌ها و فرآیندهای عصبی که چگونه بر نحوه فکر کردن و عملکرد افراد تاثیر می گذارد تحقیق کنند.

سطح بسیار اساسی دیگر از تقلیل گرایی در بررسی DNA و ژن‌ها برای چگونگی رفتار افراد توسط ژنتیک آن‌ها است. این سطح از تقلیل گرایی همچنین ممکن است بر روی قسمت‌های مختلف از سیستم مغز و چگونگی تأثیر هر قسمت از مغز بر روند روزمره و رفتارهای مختلف متمرکز است.

سطح مهم‌تری نیز از روش تقلیل گرایی نگاه وسیع تری به چگونگی تأثیر چیزهای خاص مانند تعامل اجتماعی و فرهنگی بر نحوه تفکر و عملکرد انسان‌ها دارد.

فواید

چرا محققان هنگام بررسی پدیده‌های مختلف روانشناختی، از روش تقلیل گرایی استفاده می کنند؟ در حالی که این فرآیند اغلب شامل ساده سازی بیش از حد موارد است، و روش‌های دیگری وجود دارد که می تواند از تقلیل گرایی مفیدتر باشد.

تمرکز

یکی از مهم ترین مزایای تقلیل گرایی این است که به محققان اجازه می دهد تا مواردی را که به راحتی قابل فهمیدن نیستند مانند ذهن و رفتار انسان‌ها را بررسی کنند و آن‌ها را به بخش‌های کوچک و ساده تقسیم کنند تا بررسی کردن آن آسان شود. این عمل به محققان اجازه می دهد تا روی اجزا خاص متمرکز شوند.

به عنوان مثال، محققان هنگام مطالعه روانپزشکی مثلا درباره افسردگی، ممکن است از روش تقلیل گرایانه استفاده کنند. به جای توجه کردن به بسیاری از رفتارهای دیگر که ممکن است باعث ایجاد افسردگی شود، فقط به عامل بیولوژیکی توجه می کنند.

اشکالات تقلیل گرایی

در حالی که تقلیل گرایی دارای مزایای زیادی است، ولی این رویکرد چندین نقطه ضعف نیز دارد. نقاط ضعف این رویکرد به شرح زیر است.

عدم توجه به سایر عوامل

نقطه ضعف آشکار تقلیل گرایی این است که روی اجزای  کوچک که باعث ایجاد یک پدیده می شود بیش از اندازه تمرکز می کند و عوامل دیگر که می تواند بسیار تاثیر گذار باشند را نادیده می گیرد. مثلا در مثال بالا که محققان برای توضیح افسردگی فقط به عامل بیولوژیکی توجه می کنند، و تمام تمرکز خود را روی واکنش‌های شیمیایی و تعادل آن در بدن قرار می دهند. اگرچه این نوع تحقیقات باعث پیشرفت‌های زیادی در زمینه افسردگی می شود، اما متغییرهای دیگری مانند ارث، مشکلات شخصی، اعتیاد به مواد مخدر و عوامل دیگر که نقش مهمی در ایجاد افسردگی دارند نادیده گرفته می شوند.

عدم توجه به کل

اگر چه تقلیل گرایی باعث می شود که ما به خوبی اجزای یک پدیده را بررسی کنیم و به عمق آن پی ببریم، اما چگونگی تعامل این متغییرها با یکدیگر را نادیده می گیرد. تعداد کمی پدیده در جهان وجود دارد که علت ایجاد آنها یک عامل ساده است. اگرچه تقلیل گرایی باعث می شود محققان به راحتی مولفه‌های مختلفی که باعث ایجاد یک پدیده می شوند را به راحتی بررسی کنند. اما نمی توانند ارتباط این عناصر با یکدیگر را بررسی کنند.

استفاده از تقلیل گرایی در روانشناسی

چندین رویکرد مختلف روانشناسی وجود دارد که از تقلیل گرایی برای توضیح مسائل استفاده می کنند. از جمله این رویکردها می توان به مواردی زیر اشاره کرد:

تست شخصیت

سیستم‌ها و آزمون‌های شخصیتی مانند شاخص    MBTI یک مثال بارز از استفاده تقلیل گرایی در روانشناسی است. در این تست رفتار افراد به قسمت‌های کوچکی تقسیم می شود تا بتوانند آن را تجزیه کنند. در مثال MBTI شخصیت افراد را به چهار بعد مختلف تقسیم می کنند. این چهار بعد عبارتند از:

  • برونگرایی در برابر درونگرایی
  • حس در برابر شهود
  • تفکر در برابر احساس
  • قضاوت در برابر درک

روانشناسان برای توصیف شخیصت افراد از این ابعاد استفاده می کنند.

بیوروانشناسی

در بیوروانشناسی، روانشناسنان بر بعد بیولوژیکی هر اختلال روانی تمرکز می کنند. در این روش برای تعیین علت هر اختلال روانی به عوامل شیمیایی توجه می شود. به همین علت برای درمان اختلالات روانی از دارو استفاده می گردد.

رفتارگرایی

رویکرد رفتاری بر چگونگی رفتار انسان‌ها با محیط اطرافشان تمرکز می کند. و هدف از این رویکرد درک چگونگی تاثیر تعاملات محیط بر یادگیری و رفتار انسان‌ها است. برخی از روانشناسان که از این رویکرد استفاده می کنند، بیش اندازه به تاثیر محیط بر رفتار انسان‌ها توجه می کنند. در این رویکرد تقلیل گرایی عوامل دیگر مانند شناخت و زیست شناسی نادیده گرفت می شود و فقط بر تاثیرات محیطی تمرکز می کند.

یک رفتار شناس به وضعیت فعلی فردی که رفتار پرخشا گرایانه دارد، به دید یک وضعیت روانشناختی نگاه می کند. و برای درمان این بیماری پیشنهاد می کند که از تکنیک‌های اصلاح رفتاری برای تبدیل رفتار‌های منفی به رفتار‌های مثبت استفاده کند.

روانشناسی شناختی

رویکرد شناختی بر چگونگی عملکرد دقیق فرایند ذهن و بررسی آن متمرکز است. همچنین این عمل یک رویکرد تقلیل گرایانه است، زیرا فقط بر روی  شناخت متمرکز است و از عواملی که امکان دارد در این عمل تاثیر داشته باشد توجه‌‌ای نمی کند.

یک روانشناس ممکن است شرایط روانشناختی را از نظر الگوهای فکری اساسی که در احساسات  و رفتارهای فرد نقش دارند توضیح دهد. و همچنین امکان دارد این رویکرد درمانی را با تغییر دانش‌های ناسالم به روش‌های مثبت و واقعه بینانه تعویض کنند.

تقلیل گرایی در مقابل کل گرایی

رویکرد تقلیل گرایانه در علم غالباً با رویکرد کل گرایانه متقابل است، زیرا رویکرد کل گرایانه به کلیات توجه دارد و به اجزای کوچک تر توجه‌ای نمی کند. اما رویکرد تقلیل گرایانه به جزییات توجه اساسی دارد و از نگاه رویکرد تقلیل گرایانه برای درک بهتر هر چیز یا هر شی باید نحوه کار هر قطعه یا اجزا را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم. تا ان‌ها را به خوبی درک کنیم.

به عنوان مثال روانشناسی اجتماعی، روانشناسی اومانیستی و روانشناسی مثبت گرایانه بیشتر به درک عملکرد افراد متمرکز است و هیچ توجه‌ای به این موضوع که تجربه افراد چه تاثیری بر زندگی آنها دارد نمی کند.

سخن پایانی

انتقاد کننده‌های رویکرد تقلیل گرایی اظهار می کنند که این رویکرد چیزهای پیچیده را بیش از حد ساده می کند، اما این انتقاد به این معنا نیست که رویکرد تقلیل گرایانه مفید نیست. گاهی اوقات رفتارهای انسان‌ها چنان متنوع و پیچیده می شود که، باید برای درک آن به اجزای کوچکتری تبدیل شوند تا محققان بتوانند آن را به خوبی درک کنند. این رویکرد به محققان اجازه می دهد تا برای حل مشکلات و درک آن هر چیز پیچده‌ای را تجزیه و تحلیل کنند.

اگر چه تنها تکیه بر تقلیل گرایی ممکن است منجر به ایجاد شکاف در دانش شود، اما استفاده از این رویکرد برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد برخی از موضوعات می تواند بسیار مفید و آموزنده باشد.