به قلم لئو بابائوتا – حقیقت این است که خیلی از ما رابطه خوبی با زمان نداریم. انگار هیچ وقتی برایمان کافی نیست. همیشه عقب هستیم. همیشه همه چیز زود می‌گذرد. می‌توانیم کارهای مهمی ‌انجام دهیم چون انگار هیچ وقت فرصت کافی نداریم. کنترل زمان یک چالش جدی است.

هیچ کدام از این تفکرات به درد می‌خورد و بسیاری از آن‌ها، مزخرف است. بیایید به یکی فکر کنیم: هیچ وقت فرصت کافی نداریم. جمله قدرتمندی است، چون میزانی از حقیقت در آن نهفته است: زمان محدود و ارزشمند است. ما خواهیم مرد و با اینکه می‌دانیم چقدر روی این کره خاکی فرصت زندگی داریم، می‌دانیم فرصتمان محدود است. به یاد داشتن اینکه باید بهترین استفاده را از زمان خود بکنیم، مهم است.

با این حال، زمان مضاعف هم هست. به چند سال گذشته خود نگاه کنید و به نظرتان می‌رسد خیلی زود گذشته است، ولی آن قدر ساعت پشت سر گذاشته‌ایم که می‌توانیم حتی آن‌ها را بشماریم. زمان بسیاری در اختیار داشته ایم. شاید هوشمندانه از آن‌ها استفاده نکرده باشیم (در مورد همه همین است). با این حال، زمان زیادی در اختیار داشتیم و هنوز هم داریم که شامل امروز، این ماه و امسال می‌شود.

نکته آنجا است که این زمان مضاعف را ببینید و آن را با تمام وجودتان درک کنید. همانند مضاعف بودن اکسیژن در اطرافمان است. محدود و بسیار گران‌بها است، ولی مقدار زیادی از آن داریم که می‌توانیم آزادانه و با لذت، تنفسش کنیم. در برخی موقعیت‌ها، اکسیژن آن قدر محدود است که خطرناک جلوه می‌کند، ولی بیشتر اوقات، خیلی بیشتر از آن چیزی که لازم داریم، وجود دارد.

این در مورد کنترل زمان هم صادق است. بیش از نیازهایمان زمان داریم. می‌توانیم با زمان خود خیلی کارها انجام دهیم. داوینچی، گاندی، رزا پارکس، تولستوی و مادام کوری را ببینید. مهم نیست چقدر زمان داریم، بلکه شیوه استفاده‌مان از آن است که اهمیت دارد. با این مقدمه، می‌توانیم با انجام برخی کارها، رابطه خود با زمان را بهتر و بهتر کنیم و در واقع آن را به کنترل خود دربیاوریم:

  1. هدیه بزرگی که زمان در اختیارمان می‌گذارد را درک کنید. هر روزی که داریم یک هدیه بزرگ است. می‌توانیم از آن استفاده کنیم. می‌توانیم چیزی بسازیم، عاشقی کنیم، لذت ببریم و بخندیم، به موسیقی گوش دهیم، طبیعت را ببینیم، حرکت کنیم، بخوانیم و احساس کنیم. باورنکردنی است. به جای اینکه ببینیم چه زمان کمی ‌در اختیار داریم، بهتر است هدیه بزرگی که در اختیارمان می‌گذارد را درک کنیم. هر ساعت یک هدیه بزرگ است. هر لحظه همین است. آیا می‌توانیم این هدیه بزرگ را درک کنیم؟ آیا می‌توانیم در مواجهه با آن قدرشناس باشیم؟ چطور می‌توانید این دید را در روز خود جاری و ساری سازید؟
  2. از زمان خود با برنامه و به شکل لذت بخش، استفاده کنید. اگر درک کنیم هر ساعت یک هدیه باشد، می‌توانیم هدرش بدهیم؟ یا از آن به منظور انجام دادن امری مهم و معنادار بهره می‌گیریم؟ (باید به یاد داشته باشید استراحت مهم است و مراقبت شخصی هم معنادار است). آیا می‌توانیم از این هدیه به بهترین شکل ممکن استفاده نماییم؟ آیا می‌توانیم آن را با لذت تجربه کنیم و به طور کامل درکش کنیم؟ این چه تاثیری در نگرشمان خواهد داشت؟
  3. در مورد اولویت‌های خود صادق باشید. بیشتر اوقات زمان را به عنوان بهانه‌ای برای انجام ندادن کارهایمان معرفی می‌کنیم. به این طریق، به محدودیت‌های خود احترام می‌گذاریم، ولی رفتارمان صادقانه نیست. زمانش را داریم و فقط باید اولویت بندی اش بکنیم، چون زمانمان نامحدود نیست. تصمیم می‌گیریم زمان خود را با انجام چیزی که برایمان اهمیت دارد سپری کنیم. اگر به بی‌خانمان‌ها یا ایتام کمک می‌کنیم، به خاطر این است که فرصتش را نداریم. نه، به خاطر این است که تصمیم گرفته‌ایم کسب درآمد، رسیدگی به خانوادگی، مراقبت از خود و انجام امری دیگر، معنادارتر است. اگر با خودمان صادق باشیم و اولویت‌هایمان را به درستی تعیین کنیم، نیازی به استفاده از زمان به عنوان بهانه نیست. می‌توانیم بگوییم اولویتم در حال حاضر فلان یا بهمان است.
  4. در روز خود جا باز کنید. اگر اولویت‌های مشخصی دارید، چرا همین الان زمان خود را برای انجام آن‌ها خالی می‌کنید؟ خیلی از اوقات احساس می‌کنیم باید اولویت سازی کنیم، ولی فرصتش را نداریم. پس باید فرصتش را ایجاد کنیم. اگر نتوانیم، پس باید بپذیریم در حال حاضر اولویتمان نیست. اگر این طور نیست، باید جایی در روز به آن اختصاص دهیم.
  5. اجازه ندهید امور برایتان عادی شود. خیلی از ما احساس می‌کنیم سال‌ها هر سال سریع‌تر از سال قبل سپری می‌شوند. احتمالا به خاطر این است که به خاطر عادی شدن امور، گذر زمان را احساس می‌کنیم. همانند عبور از محله‌تان با ماشین است که به خاطر عادی بودن اطراف، هیچ چیزی نظرتان را جلب نمی‌کند. بسیاری از روزهایمان را همین طور سپری می‌کنیم. همه چیز عادی می‌شود و نظرمان را به خود جلب می‌کند. اگر اجازه ندهیم امور زیادی عادی بشوند، چه؟ اگر نگاهمان را تغییر دهیم و طوری نگاه کنیم که انگار اولین بار اطرافمان را می‌بینیم، چه؟ احتمالا گذشت زمان را خیلی واضح‌تر احساس خواهیم کرد.
  6. تصور کنید طی یک سال بعد از دنیا خواهید رفت. این مورد شاید از نظر عده‌ای، چندش آور یا زیادی تلخ باشد، ولی تصور کردن مرگمان سبب می‌شود رابطه‌مان با زندگی تغییر کند. تغییر نگاهمان باعث تغییرات بسیاری در سبک زندگی می‌شود. پس اگر تصور کنید طی یک سال آتی خواهید مرد، احتمالا از زمان خود بهتر استفاده می‌کنید. در این شرایط، زمان ملموس‌تر، کندتر و واقعی‌تر به نظر می‌آید.
  7. در لحظه زندگی کنید. اگر به زمان به عنوان لقمه‌ای آماده بلعیده شدن نگاه کنیم، می‌توانیم آن را به طور کامل حس کنیم. به ساعت‌های روزتان به چشم نوشیدنی‌های گوارا نگاه کنید. چقدر خوشمزه. زنده بودن چقدر زیبا است. زمان شن روان بیابان نیست که از بین انگشتانتان پایین بریزد، بلکه نوشیدنی گوارایی است که وارد دهان و بدنتان می‌کنید.

تمام موارد بالا را امتحان کنید و سعی کنید در آن‌ها در کنترل زمان به استادی برسید. ببینید چه تغییراتی از آن‌ها لحاظ می‌شود. شاید رابطه‌تان با زمان دیگر هیچ وقت مثل امروز و سال‌های گذشته، نباشد.

مطلب مرتبط: هنر از دست رفته استراحت واقعی