به قلم لئو بابائوتا – زندگی همه ما این روزها پر از وابستگی و حواس پرتی شده است. شبکههای اجتماعی، فروشگاههای اینترنتی، سایتهای محبوب و بازیهای ویدیویی، مشروبات الکلی، سیگار، خوردن ناخنها و کندن موها، پورن، مواد مخدر، شیرینیها، غذای سرخشده، نوشابه، قهوه، قمار، کار بیش از حد، غر زدن، اجتناب، به تعویق انداختن، کمال گرایی، رویاپردازی، منطقی سازی، نفرت از خود، اعتیاد به سکس و وابستگی به داستانهای درام همه و همه نمونههایی از این وابستگیها و حواس پرتی همیشگی در دنیای تمام اینترنتی مدرن ما هستند.
این وابستگیها برخی از رایجترین نمونهها برای رجوع در موقعی که به خودمان حس خوبی نداریم یا استرس داریم، به حساب میروند. زمانی که احساس فشار، اضطراب، ناامنی، افسردگی، عصبانیت، غم، درد و غیره میکنیم، سراغشان میرویم. زمانی که معذب میشویم، به خودمان شک میکنیم، ابهام داریم یا تحت هجوم رخدادهای زندگی قرار میگیریم، به اینها پناه میبریم.
خود را با این وابستگیها و اعتیادها، آرام میکنیم تا جایی که دیگر انگار نمیتوانیم کنارشان بگذاریم. اولین راه کنار آمدن با اعتیاد این است که درک کنیم با یک مشکل روبرو هستیم. یادم میآید سالهای سال به تعویق انداختنها، سیگار کشیدن و پرخوریام را توجیه میکردم. توجیهات خیلی زیاد بودند. تا زمانی که نپذیرفتم مشکل دارم، حتی نمیتوانستم به تغییر فکر کنم. باید آماده مواجهه با مشکل میشدم.
پس قدم بعدی، تصمیم برای اقدام است. تغییر کردن است. ممکن است ماهها بین وقتی مشکل را میپذیرید تا زمانی که تصمیم به اقدام میگیرید، فاصله وجود داشته باشد. وقتی به اینجا رسیدید، در قدم بعدی باید درک کنید که این اقدامات را به منظور رها کردن خود از ابهام و سختی انجام میدهید.
همیشه برای اجتناب از سختی و ابهام سراغ وابستگیها میرویم. مشکل اینجا است که این راه جواب میدهد، ولی به یک باره دیگر این طور نیست. بعد از جایی، این وابستگی است که باعث استرس، فشار و ناراحتی شما میشود.
از این رو، باید درک کنید میخواهید خود را آرام کنید و لازم نیست احساس فشار و استرس داشته باشید. راه حل مساله اینجا است که با کنار گذاشتن وابستگیها و حواسپرتیها، خودتان را در معرض ابهام و ناآگاهیها قرار میدهید.
برای کنترل حواس پرتی به خودتان اجازه دهید ابهام و ناآگاهی تجربه کنید
ما دوست نداریم از منطقه امن خود خارج شویم. تمامی زندگی خود را طوری طرح ریزی میکنیم که مجبور به این کار نشویم. تمام روزمان را معطوف به حواسپرتیها و وابستگیها میکنیم و تا جایی که میتوانیم تصمیم به کنترل اوضاع میگیریم. فکر میکنیم دور خودمان را با اتفاقات و رویدادهای خوب پر کرده ایم، ولی در واقع در زندان قرار داریم. طوری ما را در راحتی فرو میبرد که هیچ کار دشواری انجام نمیدهیم. در واقع، به معنای کامل کلمه، بهترسهایمان قفل میشویم.
اگر میتوانستیم از زندان بیرون بزنیم چه؟ اگر میتوانستیم راحتی انجام هر کاری که مدنظرمان است را بدست بیاوریم و تمام کارهایی که در طول زندگی به نظرمان سخت و دشوار میآمده و از آنها میترسیدیم را انجام دهیم، چه؟ میتواند به اندازه قابل توجهی، آزادی بخش باشد.
پس تمرینی که باید بکنید این است که هر زمان تصور کردید درگیر حواس پرتی و اعتیاد و وابستگی از انواعی که بالاتر ذکر کردیم، شدهاید، اجازه دهید به طورکامل در ابهام و وضعیت نامشخص قرار بگیرید. همین الان امتحانش کنید: توجه خود را معطوف بدنتان بکنید و سعی کنید تمامی احساسات ابهام و تردید را با تمام وجود درک کنید. کنجکاوی را وارد عمل کنید. الان که این تمرین را انجام دادید، چه حسی دارید؟
وقتی وابستگیها و حواسپرتیها صدایتان میکنند، به سمتشان ندوید. مکث کنید. به بدنتان اجازه دهید از این که بلافاصله دستورش را اطاعت نکردهاید، احساس ابهام و تردید کند. احساس معذب بودن به خود دهید و آن را در بدنتان حس کنید. تمام دشواری و سختی که سعی میکنید از آن فرار کنید را وارد بدنتان کنید و آن را با آغوش باز بپذیرید.
با تمام وجود این موارد را تمرین کنید و خود را برای ابهامات و تردیدات بسیاری از جنس بالا آماده کنید. آن قدر هم که به نظرتان میآید، جدی نیست. میتوانید از پس آن بربیایید. آن را کنار خود نگه دارید و تا زمانی که میتوانید به این مسیر ادامه دهید. در میان راه هم با خود مهربان باشید و خود را مهمان برخی از آن حواسپرتیها و وابستگیها بکنید.
با تک تک این لحظهها عشق بازی کنید و با ابهام و تردید دوست شوید. با آنها زندگی کنید. این قرار است ترکیبی از عشق، معنا، ابهام و زیبایی باشد. این را امتحان کنید و ببینید میتوانید خود را همین ماه بدون نیاز به اجتناب، از یک وابستگی رها کنید.
مطلب مرتبط: