مقدمه
گرچه همه ما دوست داریم باور داشته باشیم که منطقی هستیم. اما واقعیت ناراحت کننده این است که ما دائما تحت تأثیر سوگیریهای شناختی هستیم که تفکر ما را تحریف میکنند. اعتقادات ما را تحت تأثیر قرار میدهند و تصمیمات و قضاوتهایی را که هر روز می گیریم تحت تأثیر قرار میدهند. بعضی اوقات این تعصبات کاملاً واضح است و حتی ممکن است خودتان تشخیص دهید که سوگیری شناختی دارید. اما برخی دیگران چنان ظریف هستند که تقریباً نمیتوان متوجه آنها شد.
از آنجا که حواس ما دارای منبع محدودی است و ما نمیتوانیم در شکل گیری افکار و عقاید خود همه جزئیات و رویدادهای احتمالی را ارزیابی کنیم. بنابراین فضای کافی برای ورود این سوگیریها در روند تفکر ما وجود دارد و بر تصمیمات ما تأثیر میگذارد. موارد زیر فقط چند مورد از سوگیری شناختی مختلف است که تأثیر زیادی بر نحوه تفکر، احساس و رفتار شما دارد.
سوگیری تأییدی
سوگیری تأییدی (The confirmation bias) یکی از انواع سوگیری شناختی است که مردم تمایل دارند بیشتر اطلاعاتی را که اعتقادات قبلی آنها را تأیید میکنند، گوش دهند. افرادی که دارای این سوگیری هستند، تمایل دارند از اطلاعاتی که عقاید قبلی آنها را تأیید میکند، طرفداری کنند.
این سوگیری میتواند به ویژه در مورد مسائلی مانند کنترل اسلحه و گرم شدن کره زمین مشهود باشد. مردم به جای گوش دادن به طرف مقابل و در نظر گرفتن منطقی استدلالها او و توجه به همه واقعیتها، به سادگی به دنبال چیزهایی میگردند که آنچه را که از قبل تصور میکنند درست است تقویت کند. در بسیاری از موارد، افراد دو طرف یک موضوع میتوانند یک داستان را گوش دهند و هر یک با تفسیر متفاوتی که فکر می کنند دیدگاه موجود آنها را تأیید میکند به آن توجه کنند.. این نوع سوگیری شناختی نشان میدهد که مردم بیشتر به دنبال تصدیق اطلاعات خود هستند.
سوگیری گذشته نگرانه
سوگیری گذشته نگرانه (The Hindsight Bias) یکی دیگر از سوگیری شناختی رایج که شامل گرایش مردم به این است که تمام رویدادها حتی رویدادهای تصادفی را تصور میکنند که قابل پیش بینی است. در یک آزمایش روانشناسی کلاسیک، از دانشجویان خواسته شد. پیش بینی کنند که آیا آنها فکر می کنند نامزد پیشنهادی کلارنس توماس در دادگاه عالی ایالات متحده تأیید شود یا خیر.
قبل از رأی گیری در سنا ، 58 درصد دانشجویان فکر میکردند که توماس تأیید خواهد شد. پس از تأیید توماس، از دانشجویان مجدداً نظرسنجی شد. و حدود 78 درصد دانشجویان اظهار داشتند که معتقد بودند توماس تأیید خواهد شد.
این تمایل به بازگشت به گذشته و باور اینکه ما “همه چیز را می دانستیم” به طرز شگفتآوری رایج است. بعد از امتحانات، دانشآموزان اغلب به سوالات نگاه میکنند و فکر میکنند “البته! می دانستم!”. حتی اگر آنها بار اول امتحان را خراب کرده باشند. سرمایهگذاران به گذشته نگاه میکنند. و معتقدند که آنها میتوانستند پیش بینی کنند که کدام شرکت های فناوری به قدرت مسلط تبدیل میشود.
سوگیری گذشته نگرانه به خاطر ترکیبی دلایل مختلفی که شامل توانایی ما در فراموش کردن پیش بینیهای اشتباه قبلی، تمایل ما به مشاهده وقایع به عنوان وقایع بدیهی، و تمایل ما به این باور است که می توانیم وقایع خاصی را پیش بینی کنیم، ایجاد میشود.
لنگر انداختن
همچنین ما تمایل داریم بیش از حد تحت تاثیر اطلاعاتی قرار گیریم که برای اولین بار آن را شنیدهایم. پدیدهای که عنوان تعصب لنگر انداختن (The Anchoring Bias) شناخته میشود. به عنوان مثال، اولین عدد که در حین مذاکره در مورد قیمت بیان میشود، معمولاً به نقطه لنگرگاهی تبدیل میگردد که تمام مذاکرات بعدی براساس آن بنا شده است. محققان حتی دریافتهاند که شرکت کنندگان در انتخاب تعداد کاملاً تصادفی برای سوالهای نامرتبط به پاسخ دیگر افراد توجه کنند.
این سوگیری شناختی فقط بر مواردی مانند حقوق و دستمزد یا مذاکرات قیمت تأثیر نمیگذارد بلکه میتواند بر روی مسائل مهمتر نیز اثر بگذارد. به عنوان مثال، پزشکان میتوانند در هنگام تشخیص بیماران، مستعد دچار انحراف لنگر شوند. اولین برداشتهای پزشک از بیمار اغلب یک نقطه لنگر انداختن ایجاد میکند. که گاهی اوقات میتواند به اشتباه روی تمام ارزیابیهای بعدی تأثیر بگذارد.
اگر شما به پزشک جدیدی مراجعه کردهاید و او از شما می خواهد که تمام داستان خود را برای او بگویید حتی اگر همه چیز که در پرونده پزشکی شما وجود دارد. دلیل همین سوگیری لنگر است. غالباً این پزشک میخواهد اطلاعات مهمی را کشف کند که ممکن است به خاطر سوگیری لنگر توسط پزشک دیگر یا افراد دیگری که درگیری بیماری هستند نادیده گرفته شده است.
اثر اطلاعات غلط
خاطرات ما از وقایع خاص نیز به شدت تحت تأثیر اتفاقاتی است که پس از واقعه واقعی رخ داده است. پدیدهای که به عنوان اثر اطلاعات غلط (The Misinformation Effect) شناخته میشود. فردی که شاهد یک حادثه رانندگی یا جنایتی است ممکن است باور کند که خاطرات آنها کاملاً واضح است. اما محققان دریافتهاند که حافظه به طرز شگفتانگیزی حتی در برابر تأثیرات بسیار ظریف هم حساس است.
در یک آزمایش کلاسیک توسط متخصص مغز الیزابت لوفتوس انجام شد. از افرادی که ویدئوی تصادف اتومبیل را تماشا کردند یک یا دو سول متفاوت پرسیده شد: ” سرعت برخورد اتومبیل ها با یکدیگر چقدر است؟” یا “وقتی ماشینها با یکدیگر برخورد میکردند با چه سرعتی حرکت میکردند؟”
وقتی یک هفته بعد از شاهدان سوال شد، محققان متوجه یک موضوع جدید شدند. آنها دریافتند که این تغییر کوچک در نحوه ارائه سولات، شرکت کنندگان را به یادآوری چیزهایی سوق داد که در واقع آنها شاهد نبودهاند. وقتی از آنها سوال شد که آیا شیشهای شکسته دیدهاند یا خیر؟ آنها با وجود اینکه شیشه شکسته شده را ندیده بودند ولی اکثر آنها گفتند که دیدهاند که شیشه شکسته است.
سوگیری بازیگر
نحوه درک دیگران و نحوه نسبت دادن اعمال آنها به متغیرهای گوناگونی بستگی دارد. اما می تواند به شدت تحت تأثیر بازیگر یا ناظر بودن در یک موقعیت باشد. وقتی صحبت از اقدامات خودمان میشود. ما اغلب تاثیر عوامل بیرونی بر شکست خود را بیشتر میدانیم.
ممکن است شما دلیل اینکه امتحان خود را خراب کردهاید را مریضی، سخت بودن سوالات یا دیر رسیدن به امتحان بدانید. ولی زمانی که میخواهید علت شکست دیگران را توضیح دهید به احتمال زیاد دلیل رفتارهای آن را علل داخلی میدانیم. به عنوان مثال یکی از همکارانم سخنرانی بدی داشت دلیل آن هم تنبلی و بی لیاقتی او است. نه اینکه بخاطر بی خوابی و ناراحتی ناشی از سفر طولانی با ماشین باشد. یا دوست دانشجوی من امتحان را خراب کرد و علت آن نداشتن هوش و مهارت بود. نه به این دلیل که او همان سوالات سختی را که من امتحان دادهام را باید پاسخ میداد.
اثر اجماع کاذب
مردم همچنین تمایل عجیبی دارند که بیش از اندازه دیگران را با عقاید، رفتارها، نگرشها و ارزشهای خود موافق بدانند. گرایشی که به آن آن اثر اجماع کاذب (The False-Consensus Effect) میگویند. این موضوع میتواند باعث شود که مردم نه تنها تصور نادرستی داشته باشند که بقیه با آنها موافق هستند. بلکه گاهی اوقات باعث میشود که آنها عقاید خود را بیش از حد ارزیابی کنند.
محققان معتقدند که اثر اجماع کاذب به دلایل مختلفی اتفاق میافتد. اول، افرادی که بیشترین وقت را با آنها میگذرانیم، خانواده و دوستانمان هستند. که معمولاً نظرات و عقاید بسیار مشابهی با ما دارند. به همین دلیل، ما فکر میکنیم که این طرز تفکر حتی وقتی با افرادی هستیم که در گروه خانواده و دوستان ما نیستند، وجود دارد.
دلیل اصلی دیگر اینکه این سوگیری شناختی به راحتی ما را از پا می اندازد این است که باور داشتن سایر افراد مانند ما فکر میکنند باعث میشود عزت نفس ما افزایش یابد. این به ما اجازه میدهد که دید مثبتی نسبت به خود داشتم باشیم و احساس کنیم طبیعی هستیم.
خطا هالهای
محققان دریافتند که دانشآموزان از معلمان خوش تیپ نسبت به معلمانی که جذابیتکمتر دارند ولی باهوشتر، مهربانتر و بامزهتر بیشتر علاقمند هستند. این تمایل برای برداشت اولیه ما از یک فرد برای تاثیرگذاری بر آنچه که در کل از او فکر میکنیم، تحت عنوان اثر هالهای (The Halo Effect) شناخته میشود.
این سوگیری شناختی میتواند تاثیر مهمی در دنیای واقعی داشته باشد. به عنوان مثال، متقاضیان شغلی که به عنوان جذاب و دوست داشتنی تلقی میشوند نیز دارای مسئولیت بهتر هستند و برای کار واجد شرایطتر هستند.
به محصولی فکر کنید که توسط زنی خوش پوش، آراسته و با اعتماد به نفس در مقابل زنی که لباس ضعیف و غر زدن دارد به بازار عرضه میشود. کدام ظاهر بیشتر شما را مجبور به بیرون رفتن و خرید محصول میکند؟
سوگیری خود خدمت
سوگیری شناختی که تفکر شما را تحریف میکند به عنوان سوگیری خود خدمت (The Self-Serving Bias) شناخته میشود. اساسا، مردم تمایل دارند که موفقیت خود را مرهون زحمات خودشان بدانند اما عامل اصلی شکستها را دیگران بدانند.
وقتی در یک پروژه خوب عمل میکنید، احتمالاً تصور مینمائید که این به این دلیل است که سخت کار کردهاید. اما وقتی اوضاع بد پیش میرود، به احتمال زیاد شرایط را یا بدشانسی را مقصر میدانید. این سوگیری نقش مهمی را ایفا میکند. این به محافظت از عزت نفس ما کمک میکند. با این حال، اغلب میتواند منجر به انتسابات معیوب شود. مانند اینکه دیگران را مقصر کمبودهای خود بدانیم.
بخوانید: “5 تاثیر استرس بر مغز که شگفتآور است“
راهحل دم دست
با دیدن چندین گزارش خبری از سرقت اتومبیل در همسایگی خود، ممکن است این باور را داشته باشید که چنین جنایاتی بیش از آنچه در گذشته است رواج دارد. این گرایش برای تخمین احتمال وقوع اتفاقی بر اساس تعداد مثالهایی که به آسانی به ذهن خطور میکنند، به عنوان راهحل دم دست (The Availability Heuristic) شناخته میشود.
این یک میانبر ذهنی است که برای صرفه جویی در وقت ما طراحی شده است. و ما میخواهیم از طریق آن خطر را تعیین کنیم. مشكل تكيه بر اين طرز تفكر اين است كه غالباً منجر به برآورد ضعيف و تصميمات بد میشود.به عنوان مثال سیگاریهایی که هرگز مرگ ناشی از بیماری مربوط به سیگار کشیدن قبول ندارند. ممکن است خطرات سلامتی سیگار را دست کم بگیرند. در مقابل، اگر دو خواهر و پنج همسایه دارید که به سرطان پستان مبتلا شدهاند. ممکن است باور داشته باشید که این حتی بیشتر از آنچه آمار به ما میگوید شیوع دارد.
سوگیری خوشبینی
سوگیری شناختی دیگری که ریشه در راهحل دم دست بودن دارد، به عنوان سوگیری خوشبینی (The Optimism Bias) شناخته میشود. اساساً، ما باید به نفع خود بسیار خوش بین باشیم. ما احتمال اینکه اتفاقات خوبی برای ما بیفتد را بیش از حد ارزیابی میکنیم. در حالی که احتمال تأثیرگذاری رویدادهای منفی بر زندگی ما را دست کم میگیریم.
ما فرض میکنیم که حوادثی مانند طلاق، از دست دادن شغل، بیماری و مرگ برای افراد دیگر اتفاق میافتد. بنابراین واقعاً این خوشبینی گاه غیرواقعی چه تاثیری در زندگی ما دارد؟ این میتواند افراد را به سمت خطرات بهداشتی مانند سیگار کشیدن، غذا خوردن نامناسب یا عدم استفاده از کمربند ایمنی سوق دهد.
خبر بد این است که تحقیقات نشان داده است که کاهش این سوگیری خوشبینی بسیار سخت است. با این حال خبرهای خوبی وجود دارد. این گرایش به خوشبینی به ایجاد احساس پیش بینی برای آینده کمک میکند. و به مردم امید و انگیزه لازم برای پیگیری اهداف خود را میدهد. بنابراین گرچه سوگیری شناختی میتواند تفکر ما را تحریف کند. و گاهی منجر به تصمیمات نادرست شود، اما همیشه بد نیستند.
سخن پایانی
سوگیری شناختی فوق معمول است و در مجموع بسیاری از افکار ما و در نهایت تصمیمگیری را تحت تأثیر قرار میدهد. بسیاری از این سوگیریها اجتناب ناپذیر است. ما به سادگی وقت کافی برای ارزیابی هر فکر را در هر تصمیمی برای وجود هرگونه تعصب نداریم. اما درک این سوگیریها در یادگیری اینکه چگونه میتوانند ما را به سمت تصمیمات نادرست در زندگی سوق دهند بسیار مفید است.